ویژکی های اخلاقی شهید از زبان پدر :
رسول از همان دوران کودکی اش ، به مسجد و هیئت های مذهبی علاقه نشان می داد ، ما هم تشویقش می کردیم . حتی شب هایی زیر باد و باران شدید رسول و برادرش را سوار موتور می کردم و به هیئت می بردم . به نماز اول وقت علاقه ی فراوانی داشت ، قرآن می خواند و در هیئت ها مداحی میکرد . شهدا را برای خودش الگو قرار داده بود و به شخصیت( شهید محسن دین شعاری ) علاقه ی خاصی داشت و همیشه از او صحبت میکرد . هر وقت در تلویزیون از دفاع مقدس میگفتند یا وصیت نامه ی شهدا را می خواندند با دقت گوش می کرد . مزارش را از قبل انتخاب کرده بود . قبل از شهادتش در همین مزاری که اکنون در بهشت زهرا (ع) دفن شده ، عکس انداخته بود و گفته بود که مرا این جا دفن کنید و از قبل با خبر بود . وصیت نامه اش را نوشته و آماده ی شهادت بود و روز دوشنبه 27 ابان ماه 1392 به ارزویش رسید .
اولین کسی که پرجم داعش را پایین آورد...
یکی از همرز مان شهید در سوریه میگوید :
یک بار یادم است که نیمه های شب ما را از خواب بیدار کرد و گفت : بیایید به داعشی ها شبیخون بزنیم . الان خواب انها سنگین است و بهترین موقع برای غافل گیری است . همگی از سنگر بیرون رفتیم و به چند گروه تقسیم شدیم . عده ای از دو طرف کانال به طرف پایگاه داعشی ها به راه افتادیم و عده ای هم از داخل کانال . خودش هم با دوتا از بچه های رزمنده رفت داخل کانال . ان شب داعشی ها را که خواب بودند غافلگیر کردیم . او به تنهایی کلی اسلحه و دوربین غنیمت گرفت . یادم هست اولین کسی که از مفخیگاه داعشی ها بالا رفت و پرچم انها را پایین کشید رسول بود وبه جای ان پرچم یا زهرا (ع) را نصب کرد .
قسمتی از وصیت نامه ی شهید ...
( خوش ندارم که این شادمانی را با لباس های سیاه و غمگین ببینم . غم اگر هست برای بی بی جان حضرت زینب (س) باید باشد ، اشک و آه و ناله اگر هست برای ارباب مان ابا عبدالله (ع) باید باشد و اگر دلتان گرفت ، روضه ی ایشان را بخوانید که من هم دلم برای روضه ی ارباب و خانم جان تنگ است ...
برگرفته از مجله ی باران
Book is lovely...